مدح و ولادت حضرت عباس علیه السلام
به خدا دادیِ سـقـّا غـزلی باید خـوانـد به علی، رتـبۀ او را ازلی بـاید خواند پـسر اُمِّ بـنـیـن نه، پسر فـاطـمه خوان همچنانی که ابالفـضلِ علی باید خواند نیست معصوم، ولی در درجاتِ معصوم برترین است و به عصمت مَثلی باید خواند صاحبِ تیغ و علَم، روح مواسات و ادب دستـبـوسـش هـمۀ پنج ولی باید خواند دست بر قبضه چو گیرد، همه یَل ها به فرار وسطِ معـرکـه ها شیـرِ یـلی باید خواند ساقیِ تشنه لبان است، ولی در جـنّات از قضا لعل لبش را عسلی باید خواند آمده بر عـلی و فاطمهها نور دو عین حامی زینب کبری و عـلـمدار حسین چه بـخـوانم عـلَـمِ مُلک عـلـمداری را چـه بـنـامـم یـل مــیــدان وفـاداری را در شجاعـت نه به والله نـظـیری دارد حـرف اول بـزنـد روز فــداکـاری را قوّت و عزم و اراده، همه در خدمت دوست او به میدان عـمـل ثبت کـنـد یاری را گر چه انبوهِ أمان نامه به پایش ریزند جـز به دلـدار نـگـویـد سـخـنِ آری را ز کراماتِ ابا لفضل همین یک نَم بس که به دریا بکُند وصل، مِیِ جاری را جذبِ حق میکند از دور دلِ نوری را بـه دَمِ تــیـغ بـگـیـرد نـفَـسِ نــاری را آمده بر عـلی و فاطمهها نور دو عین حامی زینب کبری و عـلـمدار حسین در مناجات، عجب دستِ نـیایش دارد در عـنایات، به هر درد گـشایش دارد نـمـیافـتـد ز لــبـش ذکـرِ الــهـی امــا ذکر زهراست که هر لحظه سُرایش دارد همه اوصافِ الهی است در او جمع، ولی عشق و احساس در عباس همایش دارد گر چه مبهوتِ حسین است، ولی در وقتش چـقدَر او به حسن، نـاز گـرایش دارد اصلِ مأموریتِ مـاهِ بنیهـاشم چیست دور تا دورِ حـرم، مـاه نـمـایـش دارد هر چه گوئـیـم ز رزمـیدنِ مولاییِ او سبک جـنـگـیدن او باز ستـایـش دارد آمده بر عـلی و فاطمهها نور دو عین حامی زینب کبری و عـلـمدار حسین ز هجومش، به عقب لشگر دشمن ریزد ابـتـدا تـا به صفِ آخـرِ دشـمـن ریـزد مرکبِ راهورش، پای چو کوبد به زمین لـرزه بر شـاکـلـۀ پـیکـر دشمن ریزد جوششِ غیرت او تا به رگش میجنبد همچنان صاعقهای بر سر دشمن ریزد شیـرِ صـفّـین و دلاور پسرِ شـیـر خدا پیـش چشم هـمه یَلها پَـرِ دشمن ریزد تا به آهنگِ علی، روی به میدان بکند دست و پاهاست که دور و بر دشمن ریزد از عرب تا به عجم، یکسره إذعان دارند که ز تیغش، سپر و خنجر دشمن ریزد آمده بر عـلی و فاطمهها نور دو عین حامی زینب کبری و عـلـمدار حسین |